جنگ هاى خاندان بوش؟!
مترجم: غفار عريف مترجم: غفار عريف

پيوست به گذشته

(در فصل پنجم روى روابط تنگاتنگ خاندان سلطنتى اّل سعود و مقامات ايالات متحدهْ امريكا بخصوص CIA، توضيحات داده شده است – م ):

باندار بن سلطان Bandar Bin Sultan (شهزاده سلطان وزير دفاع عربستان سعودى و برادر ملك فهد ميباشد) وظيفهْ سفير كشورش را در واشنگتن به پيش ميبرد و در وجود خود مجموع كامل مناسبات و همزمان به اّن ارتباطات نهايت پيچيده و منقسم به دو شاخه، بين ايالات متحده و عربستان سعودى را تجسم ميداد. به نقل قول از يك صاحب نظر در مسايل، روابط ميان يگانه ابر قدرت جهان (امريكا) و بزرگترين مولد و صادر كنندهْ نفت دنيا (عربستان) از يك تركيب عجيب "چيزى بيشتر از يك عروسى جبرى نسبت به يك دوستى عاشقانه" بنا يافته است. اساساً نفت وسيلهْ پيوند دو دولت، يكى مدعى ديموكراتيك بودن و اّن ديگرى نظامى شاهى مذهبى عارى از اّزادى عقايد و فاقد امكانات انتخاب اّزاد سياسى، پنداشته ميشود.

بسيارى ها در وجود باندار بن سلطان، سيما و صداى ديپلماسى عربستان سعودى را ميديدند. قبل از همه در دورهْ ريگن و بوش (كلان) با قصر سفيد نزديك شد و روابطى را با CIA برقرار كرد. علاقمندى مشخص در عرصهْ عمليات مخفى وجود داشت. در هنگاميكه مجاهدين افغان بر ضد شوروى مى جنگيدند و CIA از اّنها حمايت مينمود، در پهلوى هر مليون دالرى كه خدمات مخفى جهت مصرف در اين راه اجرا ميكرد، يك مليون دالر از سوى عربستان سعودى علاوه ميگرديد. بدين طريق دولت سعودى بالاتر از 30 مليون دالر، تنها بوسيلهْ سفير خود در اين پروگرام، سهم گرفت.

در دوران ريگن، كانگرس امريكا، تلاش اّقاى Oliver North عضو شوراى امنيت ملى را مبنى بر تأمين مالى فعاليت مخالفين دولت نيكاراگوا كه بر ضد رژيم ساندنيستى مورد پشتيبانى مسكو، مى جنگيدند - رد نمود. ولى اين باندرا بن سلطان بود كه مبلغ 20 مليون دالر را بعنوان تحفهْ خاندان شاهى سعوى در اختيارآنها (مخالفين دولت نيکاراگوا ـ م ) گذاشت تا در اين راه به مصرف رسانند.

در جريان نخستين جنگ خليج در سال 1990، اّقاى باندار، هميشه در رفت و اّمد به عربستان سعودى و واشنگتن بود و در نزد امريكائى ها منحيث يك فيگور كليدى بحساب مياّمد. زيرا توانست دروازه هاى عربستان را بخاطر حضور نيروهاى نظامى خارجى در اّن سرزمين بگشايد، يعنى اّن چيزى كه تا مدت ها سعودى ها به علت حفاظت از شهرهاى مقدس اسلام نمى پذيرفتند و در مخالفت با استقرار قوت هاى غربى در وطن شان بودند.

زمانيكه صدام حسين بتاريخ 3/8/1990 به كويت هجوم برد، رئيس جمهور بوش با باندار بن سلطان تليفونى تماس گرفت و از او دعوت بعمل اّورد تا به وزارت دفاع امريكا برود. در پنتاگون، اّقاى دك چينى Dick Cheney وزير دفاع و اّقاى Colin Powel رئيس ستاد نيروهاى ارتش در انتظار ورود او بودند. وزير دفاع به منطقهْ سرحد مشترك ميان عراق و سعودى جهت پيشبرد مذاكرات مسافرت نمود و تحركات نيروهاى ارتش عراق را مشاهده كرد. عكس بردارى (تصاوير) ستلايت اين مطلب را تائيد ميدارد. اين امكانات وجود داشت كه صدام حسين در نتيجهْ تلاش هاى خود، منابع نفتى، واقع در شرق كشور سلطنتى سعودى را تصرف نمايد.

سفير سعودى در برابر اين اظهارات مخالفت نشان داد كه قدرتمندان در عربستان سعودى با در نظرداشت تهديد واقعى از سوى عراق، نسبت به پابندى امريكائى ها مبنى بر اجراى تعهدات شان به ديدهْ شك و ترديد مى نگرند. او "حركات" جمعى كارتر را بياد اّورد كه در جريان جنگ بين ايران و عراق، هنگاميكه وسعت درگيرى ها تمام منطقه را تحت تهديد قرار داده بود، جهت دفاع از حاكميت شاهى سعودى، پيشنهاد فرستادن چند فروند هواپيماى شكارى غير مسلح از نوع F-15 را بعمل اّورد. سفير سعودى در امريكا (اّقاى باندار) بر علاوه ياد اّور شد كه ملك فهد و مشاورين او هميشه كمك هاى نظامى امريكا را تقاضا ميكنند، لاكن اّنها نمى خواهند كه اين كار در يك سطح عادى نمايش قدرت تمثيل گردد.

اّقاى Cheney به اّقاى باندار دوسيه ئى را سپرد تا برگه هاى (اوراق) اّنرا مطالعه بدارد. مسالهْ روى پلان دفاع از عربستان سعودى مى چرخيد كه چند ساعت قبل بالاى اّن كار صورت گرفته بود و مشتمل بر دو قسمت بود:

1. استقرار كشتى هاى جنگى و يك واحد مدافعهْ هوائى؛

2. اعزام قوت هاى زمينى.

اين پلان جمعاً به تعداد 700 فروند هوا پيما، چند فروند قايق و به تعداد 140000 نفر عسكر و افسر را احتوا مينمود. سفير سعودى با مطالعهْ محتويات پلان اظهار كرد كه بدون فوت وقت با عم خود تماس تليفونى برقرار ميكند و از پلان امريكائى ها مفصلاً به او گزارش ميدهد.

در دورهْ زمامدارى بيل كلينتن (Bill Clinton)، اّقاى بندار بن سلطان، اعتبار قبلى را نداشت و از او به شيوهْ سابقه پذيرائى نمى شد، بناً به نظر ميرسيد كه در مقام سفير كشورش در ايالات متحدهْ امريكا احساس خستگى مينمايد. موفقيت جورج دبليو بوش براى موصوف حيثيت رهائى از خفقان را داشت. زيرا بوش كلان محبوب ترين امريكائى در نزد حاكمان سعودى از زمان عمليات "طوفان صحرا" محسوب ميشود و حتى تا سرحد قهرمان ملى بحساب مياّيد. طبعاً در روند اين مناسبات، تفاوت نظرها و مايوسيت ها نيز جاى خود را داشتند.

در ماه اگست 2001 اختلاف نظرها به نقطهْ اوج خود رسيد. بر خوردها ميان اسرائيلى ها و فلسطينى ها بطور متداوم شدت مي يافت و پاسخ به دور دوم مقاومت فلسطينى ها "انتفادا" شديد تر و خونين تر شده ميرفت. تلويزيون سعودى همه روزه گزارش هاى طولانى را، بخصوص جوانان فلسطينى را كه با تانك هاى اسرائيلى (با سنگ پرانى) به مقابله ميپرداختند، نمايش ميداد. از حلقه هاى نزديك به شهزاده عبدالله برادر اندر ملك فهد حرفى هاى شنيده ميشود كه او هر روز در جلو صفحهْ تلويزيون مى نشيند و با خشم و ناراحتى، وحشت و ترس، گزارش ها را مى بيند. شهزاده عبدالله در خاندان سلطنتى در مرداب انبوه رشوه ستان ها اّدم نسبتاً راستكار و ضمناً نسبت به برادر خود كمتر تسليم پذير به ايالات متحدهْ امريكا بحساب مياّيد. يكى از مشاوران سابق قصر سفيد به اّقاى سيمورهيرش Seymour Hersh ژورناليست امريكائى ( اين ژورناليست امريکايي زماني به شهرت جهاني رسيد که در سال 1969در مورد کشتارجمعي افراد ملکي ويتنامي توسط امريکايي ها در قريه  سونگ ماي نوشت . سيمور هيرش بخاطر همين راپورتاژ جايزه معتبرPulitzerpriset را دريافت نمود . موصوف از آن زمان ببعد افشاءگري هاي  فراواني  نموده که يکي از آنجمله افشاي برنامه پنهاني هستوي اسرائيل ميباشد . در زمان حاضر بيشترين مقالات سيمورهيرش در مورد شکنجه زندانيان عراقي بوده که در سراسر جهان انتشار يافته است . آخرين اثر وي "      Chain of Command" ( از 11 سپتمبر الي ابوغريب ) نام دارد که درآن يک فصل کتاب  به رويداد هاي افغانستان بعد از 11 سپتمبر، سقوط طالبان و عمليات مخفي سي آي اي در افغانستان اختصاص يافته است ـ م )   فاش ساخته بود: "يگانه دليلى كه چرا (امريكائى ها) ملك فهد را زنده نگهداشته اند، اينست كه از جلوس شهزاده عبدالله به تخت سلطنت جلوگيرى بعمل اّيد."

پس از انتخاب اّريل شارون بحيث صدر اعظم اسرائيل در فبرورى 2001، شهزاده عبدالله طى نامه هاى جداگانه از بوش تقاضا نمود تا بالاى حكومت اسرائيل (مبنى بر اتخاذ سياست واقعبينانه) در مقابل فلسطينى ها فشار وارد كند، اما بى نتيجه بود. بوش (كلان) (پا در ميانى كرد) چندين مرتبه با شهزاده عبدالله تماس تليفونى گرفت تا از نيات نيك پسرش به او اطمينان دهد.

در روز 23 اگست 2001 تانك هاى اسرائيلى داخل شهر هبرون شدند و (وحشت برپا كردند). بخصوص كه يك عسكر اسرائيلى يك زن (بى گناه و بى دفاع) فلسطينى را بروى زمين خوابانده و با موزهْ (بوت عسكرى) خود، فرق او را دوامدار بر زمين خشك مى كوبيد. شهزاده عبدالله را از مشاهدهْ اين صحنه شوك برداشت. روز بعد ديد كه جورج دبليو بوش در كنفرانس مطبوعاتى اين طور ميگويد: "اسرائيل در تحت شرايط ترور به مذاكره نخواهد پرداخت. موضوع به اين سان ساده هم نيست. هرگاه فلسطينى ها خواهان گفتگو هستند، از عرفات جداً تقاضا مينمايم تا صد فيصد تلاش بخرچ دهد و به ترور (عليه اسرائيل) پايان داده شود. من معتقدم كه عرفات توانائى اّنرا دارد تا وظيفهْ خود رابشكل بهتر بسر رساند، نظر به اّنچه كه تا كنون انجام داده است."

سخنان رئيس جمهور بوش در نزد شهزاده عبدالله به مفهوم حمايت بى قيد و شرط از اسرائيل و محكوم كردن فلسطينى ها بود، بناً بدست باندار بن سلطان پيام روشنى عنوانى جورج بوش فرستاد. باندار در ابتدا با Colin Powell (وزير خارجه ) و خانم Condoleezza Riceکاندوليزا رايس مشاور امنيت ملى قصر سفيد ( وزير خارجه فعلي امريکا ـ م )، ديدار كرد. در پيام 25 صفحه ئى، امريكائى ها مسوول وضعيت شوك اّور شناخته شده بودند. منابع رسمى سعودى محتويات پيام را اينگونه به اطلاع رسانيدند:

"ما به اين باوريم كه ايالات متحده تصميم استراتژيك خود را گرفته و در رابطه به علاقمندى هاى ملى خويش در شرق ميانه، صد فيصد بالاى اّريل شارون اتكا دارد. طبعاً اين حق مسلم ايالات متحده است، لاكن عربستان سعودى اين تصميم را پذيرفته نميتواند. سر از امروز راه مان جداست و هر كس براه خود برود. به زودى ممكنه ما به حمايت از علاقمندى هاى ملى خويش ميپردازيم، به باندار هدايت صادر شده كه كليه روابط ميان دولتين را قطع نمايد."

پخش اين مساله به مانند بمى انفجار كرد. بنابر معلومات عادل جوبير، مشاور سياست خارجى شهزاده عبدالله، جورج بوش در يك مكتوپ دو صحفهء بپاسخ پيام پرداخته بود و در اّن گفته شده بود كه موقف رئيس جمهور امريكا در قضيهْ اختلافات ميان اسرائيلى ها و فلسطينى ها بسان بيل كلينتن ميباشد.

در پيام شهزاده عبدالله مطلب اّتى نيز نگاشته شده بود: "من قاطعانه اين موضعگيرى امريكائى ها را نادرست ميدانم كه خون يك طفل اسرائيلى را نسبت به خون يك طفل فلسطينى، با ارزش تر و مقدس تر ميشمارند. من اين قضاوت و دليل تراشى را رد ميكنم كه قتل فلسطينى ها بدست اسرائيلى ها عمل دفاع از خود تلقى ميگردد، ولى برعكس قتل يك اسرائيلى بدست فلسطينى ها عمل تروريستى محسوب ميشود."

جورج دبليو بوش به اين نگرانى سعودى ها چنين پاسخ گفت: "خون بى گناهان ازرش يكسان دارد، بى تفاوت است كه از قطار فلسطينى ها باشد و يا از صفوف اسرائيلى ها، يهود، عيسوى و مسلمان بريزد..."، (كدام انسان با وجدان ميتواند به اين گونه اظهارات دروغين و بى بنياد زمامداران امريكائى باور كند. مردم جهان در زندگى روزمرهْ خود شاهد اّن اند كه رژيم فاشيستى صيهونيست ها و عساكر ددمنش و بربرصفت اسرائيلى به دستور و اشتراك غير مستقيم جنايتكاران امريكائى خون صدها زن و مرد، پير و جوان، طفل و كودك بى گناه و بى دفاع فلسطينى را بيرحمانه ميريزند، شخصيت هاى سرشناس را با هدف گيرى راكتى نابود ميسازند، منازل مسكونى و بناهاى موْسسات خدمات عامه و تمام اّبادى ها را در سرزمين هاى فلسطينى با تانك ها و بولدوزر ها و ديناميت به خاك يكسان مينمايند - مترجم).

تيرگى روابط بين امريكا و عربستان سبب اّن گرديد كه ادارهْ بوش با نيرنگ و فريب از نوع امريكائى در پى جبران اّن براّيد و گام هاى بعدى را به منظور بهبود دوبارهْ مناسبات بردارد. در اّخر سپتمبر 2001 پلان طورى بود كه بوش و يا وزير خارجه (پاول) بيانيهْ ايراد كنند و يا خود رئيس جمهور امريكا در روزهاى اجلاس عمومى سازمان ملل متحد با عرفات ديدار نمايد. سعودى ها تعهد نمودند كه در حفاظت از علاقمندى هاى امريكائى ها تلاش بخرج ميدهند و واشنگتن بر نيات خويش مبنى بر جان تازه بخشيدن به ابتكارات صلح در منطقه تاكيد بعمل اّورد. شب دهم سپتمبر چنين به نظر ميرسيد كه همهْ مسايل مطابق خواست جانبين ادامه خواهد يافت. لاكن در صبح روزه 11 سپتمبر هنگاميكه باندار بن سلطان، تراژيدى در مركز تجارت بين اللملى را در صفحهْ تلويزيون مشاهده كرد، همهْ اّرزوهايش به يأس مبدل شد. 24 ساعت پس از حملات انتحارى در واشنگتن بتاريخ 12 سپتمبر، جورج تنت رئيس ادارهْ CIA به باندار معلومات داد كه از شمار دزدان هوائى به تعداد 15 و يا 16 نفر اّن شهروندان سعودى بودند.

 

 

 

 


صحبت هاى تليفونى بن لادن كنترول ميگرديد:

بيشتر از ده سال ميشود كه ستلايت هاى جاسوسى و مراكز اّخذهْ NSA صحبت تليفونى اعضاى خاندان سلطنتى را (مخفيانه) گوش ميكنند. اين دستگاه ها از خلال ضبط مكالمه ها، موجوديت اختلاف نظرها را در بين اعضاى رهبرى سلطنت مطلقه، كشف ميدارند و بر علاوه رايج بودن ميزان بلند رشوستانى را برملا ساختند و همچنان ترس از اينكه مبادا فعاليت سازمان هاى بنيادگر كه صدها مليون دالر كمك به اّن ها صورت گرفته است در مقابل دربار سعودى سمت يابد و منجر به سقوط سلطنت گردد.  در لابلاى صحبت ها به وضاحت ديده ميشود. در سال 1996 امريكائى ها از طريق عمليهْ گوش دادن به گفتگو هاى تليفونى، دريافتند كه در پهلوى بن لادن، تعداد زياد گروپ هاى كوچك ديگر در منطقهْ خليج، در شرق ميانه و در جنوب اّسيا وجود دارد كه فعاليت اّنها با پول هاى سعودى تمويل مالى ميشود. تمام اين سازمان هاى كوچك به شبكهْ القاعده پيوستند.

بن لادن در نزد ادارهْ NSA شخص نا شناخته نبود. به صحبت هاى تليفونى او منظماً گوش داده ميشد. بر اساس معلومات، رهبر تروريست ها از يك پايه تليفون همراه بنام INMARSAT (سازمان بين المللى ستلايت هاى مخابراتى فاصله هاى دور براى كشتى هاى بحرى) كه توانائى اّخذه و مرسله را دارد، استفاده مينمايد. اصلاً از اين سيستم مخابراتى در كشتى ها و واحدهاى نظامى برمه كار، استفاده صورت ميگيرد. بن لادن اّگاه بود كه به صحبت هاى تليفونى او گوش ميدهند، اما به عقيدهْ كارشناسان اين مساله برايش چندان اهميتى نداشت. از لابلاى عدهْ از صحبت هاى ضبط شده، استخراج گرديد كه حتى خود باندار بن سلطان نيز در معاملات تجارت اسلحه ميان لندن -يمن و اتحاد شوروى اشتراك ورزيده و ميانجيگران بخاطر سهل ساختن (و سرعت دادن) به عقد پروتوكول هاى خريد و فروش، صاحب مليون ها دالر شده اند.

چند هفته بعد از تراژيدى 11 سپتمبر، (در جريان تحقيقات) اندازهْ نقش سعودى ها در اّمادگى و تطبيق سوْ قصد هاى انفجارى، روشن شد وسيل اتهامات متوجه عربستان سعودى گرديد. اّقاى Charles Freeman كه در هنگام جنگ خليج سفير امريكا در رياض بود، در برابر اين پرسش جورج دبليو بوش خطاب به سعودى ها كه "اّيا شما با ما هستيد و يا در ضديت با ما قرار داريد" چنين پاسخ گفت: "هرگاه كسى اين سوال را متوجه عربستان سعودى ميسازد، انسان بايد بپرسد كه اّنها در كجا احراز موقعيت كرده اند."

(بعد از حوادث 11 سپتمبر) جورج دبليو بوش و شهزاده عبدالله نخستين بار بتاريخ 25 اپريل 2002 با هم ديدار نمودند. رئيس جمهور امريكا مهمان سعودى را در مزرعهْ شخصى خود در شهر Crawford در ايالت تكزاس دعوت كرد تا به اهميت اين ديدار افزوده شود. در اين نشست روى همه مسايل از جمله تحرك بخشيدن دوباره به پروسهْ صلح ميان اسرائيل و فلسطينى ها، جنگ بر ضد طالبان، مبارزه بر ضد دهشت افگنى و حملهْ احتمالى بالاى عراق صحبت بعمل اّمد، بدون اينكه طرفين بر عليه يكديگر از تهديد كار گرفته باشند. از شهزاده عبدالله، پيش از ملاقات اش با بوش، اّقاى Dick Cheney (معاون رياست جمهورى) استقبال بعمل اّورد و در جريان مذاكرات بين اّنها از زبان تند كار گرفته شد. شهزاده عبدالله در صحبت با چينى، گفته بود: "من شنيده ام كه بعضى از كارمندان شما اظهار ميكنند كه عربستان سعودى اّماده است تا بدون توجه به ساير مسايل، در جنگ بر ضد عراق، شريك شما شود. جواب به اينگونه خيال ها چنين است: نه خير! من در عربستان سعودى نه خير گفته ام، حالا و امروز نيز نه خير ميگويم و فردا (در اّينده) نيز نه خير خواهم گفت."

يكماه پيشتر از انجام اين ملاقات، شهزاده عبدالله روى يك پلان صلح ميان اسرائيلى ها و فلسطينى ها كار كرده بود. در صورتيكه مورد قبول رئيس جمهور امريكا قرار ميگرفت، سه سال بعد از اّن، دولت مستقل فلسطين ايجاد شده ميتوانست. عكس العمل بوش در اين زمينه سرد بود و شهزاده عبدالله تا حدودى خود را تحقير و توهين شده احساس نمود. اما معلوم گرديد كه بوش اصلاً از محتويات پلان صلح شهزاد چيزى نمى دانست.

در ماه اكتوبر 2001، اندكى پس از نخستين ضربهْ هوايى امريكا بالاى افغانستان، Donald Rumsfeld، وزير دفاع اّنكشور به عربستان سعودى سفر كرد و رسانه هاى جمعى جهان تصوير او را حين ملاقات با ملك فهد، به نمايش گذاشتند. پادشاه سعودى كه از بابت يك حملهْ قلبى زير مراقبت طبى قرار داشت و بالاى دو چرخهْ (ركشا) بيمارستان نشته بود، در شناخت عيادت كنندگان خود منجمله وزير دفاع عاجز بود.

 

"زنده و يا مرده":

هنگاميكه معلومات ها پيرامون سوْ قصد هاى انتحارى جمع اّورى ميگرديد، ادارهْ پوليس مركزى FBI و CIA از موضعگيرى سعودى ها شكايت كردند. اين دفاتر معلومات هاى بدست اّورده راجع به تروريست ها را در يك اتاق بنام "اتاق بن لادن" در شهر Langley، نگهدارى مى نمود. بن لادن تربيت يافتهْ CIA و فرد مساعد امريكائى ها در جنگ بر ضد شوروى در افغانستان منحيث اّلهْ دست مورد استفاده قرار گرفت. از يك خبر نشر شده برمياّيد كه در ماه جولاى 2001، يك نفر كارمند CIA با بن لادن در يك بيمارستان امريكائى در دوبى در امارت متحدهْ عربى ملاقات نمود، در حاليكه در همين زمان بن لادن بخاطر سازماندهى تعداد زيادى انفجارات تحت تعقيب بود. يك منبع استخباراتى امريكا كه معلومات شان  چندان باور كردنى نيست، در اين باره چنين اطلاع داد: "نگاه هاى مركزى بسوى او دوخته شده بود، ليكن بن لادن هربار خود را با موفقيت از نظرها ناپديد ساخته است و با مهارت از چنگ ما فرار نموده است."

در اّنوقتيكه حملات شديد نظامى امريكا در افغانستان جريان داشت، در واشنگتن كشف شد كه نهادهاى بنيادگراى سعودى در مساجد غرض كمك مالى به سازمان القاعده، تخميناً مبلغ پنجاه مليون دالر، اعانه جمع اّورى كرده اند. در ماه نومبر 2001، شهزاده نايف برادر ملك فهد و وزير داخلهْ عربستان، رسماً به اطلاع رسانيد كه حكومت سعودى "هيچكسى را گرفتار و يا زندانى نه نموده كه با حوادث 11 سپتمبر در ارتباط بوده باشند."

كميسيون كنگرهْ امريكا در ماه اكتوبر، تحقيقات را روى حادثهْ 11 سپتمبر اّغاز نمود. در عقب دروازه هاى بسته بايد راجع به اين موضوع معلومات بدست اّيد كه اّيا اّقاى عمر البايومى (Omar Al-Bayoumi دانش اّموز سعودى در  شهر San Diego در ايالت كلفورنيا به دو نفر دزدان هوائى بنام هاى Khalid Almihdhar و Nawaf Al-Hazmi كه هواپيما را بر تعمير وزارت دفاع كوبيدند، كمك كرده است و يا خير؟ علاوتاً بايست كشف گردد كه اّيا موصوف از دارائى هاى سعودى پول هاى كمكى بدست مياّورد يا خير؟ اّقاى Al-Bayoumi پيش از اينكه در امريكا مسكن گزيند، چندين سال در وزارت دفاع و وزارت هوانوردى عربستان خدمت كرده بود. هنگاميكه دو نفر دزد هوائى متذكره پس از اشتراك در يك جلسهْ مهم سازمان القاعده در مالزيا، از اّنكشور به شهر San Diego اّمدند، البايومى اّنها را از ميدان هوائى انتقال داد و در ايالت فلوريدا در مدرسهْ اّموزش پرواز هاى هوائى  اّنها را ثبت نام نمود.

چند روز پيشتر از سوْ قصد هاى انفجارى 11 سپتمبر، اّقاى Al-Bayoumi ايالات متحدهْ امريكا را ترك گفت و به برتانيه رفت، اما در اّنجا گرفتار و به زندان افتيد، ولى دوباره اّزاد گرديد. از اّن به بعد رد پاى او را كسى پيدا كرده نتوانست، نشانه ها گواهى بر اّن ميدهند كه به عربستان سعودى بازگشته است. كارمندان FBI منزل البايومى را در امريكا تلاشى كردند كه در جريان اّن نمرات تليفون كارمندان سفارت عربستان در واشنگتن بدست اّمد. مسوولين شعبهْ  امور  اسلامى سفارت مورد بازپرسى قرار گرفتند. چون محتويات گزارش تهيه شده با اهميت بود، بناً بصورت مكمل بتاريخ 22 نومبر به قصر سفيد ارائه شد.

اوراق تحقيقات نشان دادند كه دهشت افگنان (هرچند غير مستقيم هم باشد) از دارائى خاندان سلطنتى سعودى بهره مند گرديده بودند، عربستان سعودى مهمترين منبع تمويل كنندهْ سازمان القاعده بوده كه مقامات در واشنگتن و رياض در اين زمينه مصمانه و با قاطعيت برخورد نكرده اند. استخبارات و تحقيق كنندگان امور مالى طى يك پروسهْ طولانى لست 9 نفر تجار و سرمايه دار را ترتيب دادند كه به القاعده كمك ميكردند، هفت نفر اّنها شهروندان عربستان، يك نفر مصرى و يك نفر ديگر پاكستانى بود.

بتاريخ 3/12/2002مجله وال ستريت Wall Street Journal نتايج تحقيقات شبكهْ مالى تاجر سعودى ياسين الكادى Yassin Al-Qadi كه چندين سال در شيكاگو زندگى كرده بود به نشر رسانيد. يك ماه پيشتر از حادثهْ 11 سپتمبر، وزارت ماليه امريكا، دارائى هاى (حسابات بانكى) او را در اروپا و در ايالات متحده منجمد ساخت، خودش را بنام "دهشت افگن جهانى" دانست. مطابق اظهارات تحقيق كنندگان، Al-Qadi القاعده در اروپا و افريقا سازمان هاى خيريه متعدد را بوجود اّورده بود كه به سان القاعده، مليون ها دالر به بودجهْ اّنها ميريخت.

در سال 1996 كارشناسان ، لستى را ترتيب دادند كه در برگيرندهْ 31 سازمان خيريه سعودى بود. اّنها متهم گرديدند كه بمثابهْ  شريان ها ، شبكهْ تروريستى اسامه بن لادن را تامين مالى ميكنند. در اكتوبر 2001 موْسسهْ خيريه Muwafaq به اتهام تحويلدهى پول بشكل غير قانونى به سازمان القاعده از سوى شعبات مسوول مورد بازپرسى قرار گرفت و حسابات بانکى اش بسته شد، معلوم گرديد كه رئيس موْسسه اّقاى Yassin Al-Qadi ميباشد. تحقيق كنندگان دريافتند كه از جملهْ 20 مليون دالر سرمايهْ دورانى موسسه، بخش بيشتر اّن به خالد بن محفوظ تعلق دارد و از امكانات خوب اّن هميشه اسامه بن لادن و جورج دبليو بوش سود برده بودند. به كمك اين پول ها، بوش توانست در دههْ هفتاد، شركت نفى خويش را در تكزاس، تامين مالى كند و از افلاس نجات دهد.

اعضاى سرشناس خاندان سلطنتى اّل سعود، طى چند سال مبلغ 200 مليون دالر را به اسامه بن لادن پرداختند تا از انجام حملات در قلمرو عربستان خود دارى ورزد. در قصر سفيد، شوراى امنيت ملى برياست کاندوليزا رايس(Condoleezza Rice) يك نهاد كارى را بوجود اّورد تا مسايل را بررسى نمايد. اين نهاد به فعاليت خود اّغاز كرد و يك پلان عملياتى را به بوش سپرد كه در اّن چنين اخطار داده شده بود: "هرگاه دفاتر سعودى طى مدت 80 روز، شريان هاى فوران پول تروريستان را قطع نه نمايد، ايالات متحده خود تلاش خواهد كرد تا متهمين را به پاى ميز محاكمه بكشاند".  پس از اين مطلب ادارهْ بوش كليه تلاش ها را در اين سمت متمركز ساخت تا سعودى ها را در جنگ با عراق شريك (جرم) خود سازد و از اين طريق امكانات استفاده از فرودگاه هاى نظامى عربستان را غرض انجام حملات هوائى فراهم گرداند. دولت سعودى از ترس اينكه مبادا امريكائى ها به افشاءگرى بپردازند و پرده از روى بسا اسرار نهانى بردارند، حاضر به قبول شرايط امريكا گرديد و پايگاه نظامى شهزاده سلطان را در اختيار امريكائى ها گذاشتند.

ادامه دارد ..

 

 

 


June 4th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
معرفی و نقد کتب